جدول جو
جدول جو

معنی مرکب دان - جستجوی لغت در جدول جو

مرکب دان
(مُ رَ ک کَ)
محبره. دوات. دویت. (زمخشری). دوات دان
لغت نامه دهخدا
مرکب دان
دوات
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا کُ نَنْ دَ / دِ)
مرکب سازنده. آن که مرکب میسازد. آن که حرفۀ او دودۀ مرکب ساختن باشد
لغت نامه دهخدا
(مَ هََ)
طبلۀ مرهم. (آنندراج). ظرفی که در آن مرهم را ضبط می کنند. (ناظم الاطباء). ظرفی سفالین یا چوبین و غیره که مرهم در آن نهادندی:
پرنگردد زخمت از مرهم مسیح
گر شود افلاک مرهم دان او.
مسیح کاشی (از آنندراج).
سینه ریشانیم دارد این دهن درمان ما
ای نمکدان لب لعل تو مرهم دان ما.
محمدقلی سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عالم به فنون جنگ: سوم شجاع و مبارز حرب دان و سلاح شناس. (سندبادنامه ص 318)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار. سکنۀ آن 150 تن است. محصول عمده آنجا غلات وخرما و لبنیات. آب آن از باران است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَکْ کَ)
تیرۀ مرکبان، تیره کاسنی. دراصطلاح گیاه شناسی بزرگترین تیره از رستنیهای گلدار است و جنسهای مختلف آن بیش از ده هزار و تقریباً تمام آنها علفی هستند و کمتر در آنها درختی میتوان تشخیص داد. گلهای آنها در بالای ساقه ای قرار گرفته که منتهی به قسمتی به نام نهنج میشوند. در تمامی مرکبان دستگاه ترشحی به اشکال مختلف دیده میشود که شیرابه های سفید رنگ در آنها جاری است. برخی از آنها لوله های منشعب و درهم ترشحی دارند و بعضی دارای لوله ها و آوندهای منظم ترشحی می باشند و در پاره ای از آنها یاخته ها وکیسه های ترشحی و حتی کرکهای ترشحی می توان یافت که شیرابه های رزینی و صمغی در آنها جایگیر شده است. تیره مرکبان را بر حسب شکل نهنج و گلچه هائی که بر روی آن قرار دارند به سه دسته تقسیم می کنند: لوله گلی ها، زبانه گلی ها، آفتابیها. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 259)
لغت نامه دهخدا
آمیختن آمیخته شدن ترکیب شدن آمیخته گردیدن: در یکی شخص مرکب شده سبحان الله اینت بیحد کرم و لطف وبزرگی و شرف. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرکب چاپ
تصویر مرکب چاپ
زکاب چاپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرب دان
تصویر حرب دان
عالم به فنون جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
ترکیب شدن، آمیختن، آمیخته شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد